برگرفته از سايت برترينها: داستان حجاريان

تبلیغات

نویسندگان

پشتيباني آنلاين

    پشتيباني آنلاين

درباره ما

امکانات جانبی

    آپلود عکس

ورود کاربران

    نام کاربری
    رمز عبور

    » رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

    نام کاربری
    رمز عبور
    تکرار رمز
    ایمیل
    کد تصویری

آمار

    آمار مطالب آمار مطالب
    کل مطالب کل مطالب : 173
    کل نظرات کل نظرات : 0
    آمار کاربران آمار کاربران
    افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
    تعداد اعضا تعداد اعضا : 0

    آمار بازدیدآمار بازدید
    بازدید امروز بازدید امروز : 246
    بازدید دیروز بازدید دیروز : 525
    ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 25
    ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 53
    آي پي امروز آي پي امروز : 82
    آي پي ديروز آي پي ديروز : 175
    بازدید هفته بازدید هفته : 1125
    بازدید ماه بازدید ماه : 1583
    بازدید سال بازدید سال : 4066
    بازدید کلی بازدید کلی : 277570

    اطلاعات شما اطلاعات شما
    آی پی آی پی : 3.145.38.117
    مرورگر مرورگر :
    سیستم عامل سیستم عامل :
    تاریخ امروز امروز :

خبرنامه

    براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



آخرین نطرات

برگرفته از سايت برترينها: داستان حجاريان



 همان جا با دکتر ظفرقندی که آن زمان رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران بود تماس گرفتم. او از ترور حجاریان اطلاع داشت. قرار شد به دنبال او در دانشگاه تهران بروم و با هم به بیمارستان سینا برویم. در خیابان انقلاب دکتر ظفرقندی را سوار کردم و به سمت بیمارستان رفتیم. در خیابان حافظ ترافیک سنگین بود. ظفرقندی گفت که از خط ویژه حرکت کن تا زودتر به بیمارستان برسیم. همین کار را کردم. اما به زیرگذر میدان حسن آباد که رسیدیم صبر او تمام شد. از ماشین بیرون پرید و شروع کرد به دویدن به سمت بیمارستان سینا. 

من هم دقایقی بعد به او ملحق شدم. جان سعید حجاریان در همان لحظات اولیه ورود به بخش اورژانس توسط رزیدنت جراحی اعصاب بیمارستان (به گمانم دکتر اسفندیاری) نجات یافته بود. وقتی حجاریان را با ماشین احمد حکیمی پور به بیمارستان آورده بودند، بیمار نفس نداشت و دکتر اورژانس با مشاهده وضعیت بالینی حجاریان به سرعت لوله تراشه را از دهان به نای او وارد کرده و امکان تنفس مصنوعی را برای بیمار فراهم ساخته بود. اگر این اتفاق دقیقه ای دیرتر انجام می شد حجاریان تمام کرده بود. تشخیص اولیه این بود که گلوله به صورت حجاریان خورده و در پشت گردن متوقف شده و قاعدتا بیمار خون ریزی چندانی نداشته است. اما هرچه بود بیمار ما در کما بود.

خدا را شکر مخ حجاریان سالم است!


•    حجاریان را برای سی تی اسکن به بخش من- رادیولوژی- آورده بودند. همه در اتاق سی تی اسکن در برابر مانیتور جمع شده بودیم. یادم است که به جز کادر پزشکی، برخی دوستان سعید هم در جمع ما بودند؛ از جمله ابراهیم اصغرزاده. در سی تی اسکن معمولا برش هایی مقطعی از مغز را از پایین مغز به بالا، مانیتور می کنند. آن لحظه، کارشناس سی تی اسکن احتمالا به دلیل عجله، مانیتورکردن را از مقاطع بالا یعنی از بخش ملاج شروع کرد. دستگاه از بالا شروع کرد و به مخ رسید. زل زده بودیم به مانیتور. بی اختیار گفتم خدا را شکر مخ حجاریان سالم است! مخ، مرکز شعور و ادراک و تفکر مغز است و در آن لحظه نمی دانم چرا برای من خیلی مهم بود که مخ او سالم باشد. 

رزیدنت جراحی اعصاب روی حساب علم پزشکی با تعجب گفت: آقای دکتر ساقه مغز که مهم تر از مغز است.درست می گفت. ساقه مغز مرکز انجام اعمال غیرارادی حیاتی و کنترلی است و اگر آسیب دیده باشد احتمال مرگ بیمار بالاست. اما مخ مرکز تفکر و تحلیل است و آن لحظه فکر می کردم هدف ترورکنندگان مخ حجاریان بوده تا امکان تفکر و تحلیل را از او بگیرند. سی تی اسکن ادامه یافت و متوجه شدیم ساقه مخ و مخچه نیز آسیب چندانی ندیده است. پایین تر اما آثار مخرب گلوله مشهود بود. در ناحیه خارج از جمجمه شکستگی وجود داشت. 

گلوله به صورت شلیک شده، و از ناحیه سینوس وارد شده بود. فک بالا را سوراخ و فک پایین را خرد کرده بود، مهره ابتدایی ستون فقرات را نیز خرد کرده و رفته بود زیر پوست و پشت مهره اول یا دوم جا خوش کرده بود. حالت چرخشی و حرارت بالای گلوله موجب انسداد یکی از شاهرگ های خون رسان به مغز نیز شده بود. اسکن اولیه از جهاتی امیدوارکننده بود. نشان می داد مغز و نخاع حجاریان آسیب جدی ندیده است. اما عامل ناامید کننده این بود که بیمار ما در کما بود. ممکن بود بیمار نه به دلیل آثار ناشی از گلوله بلکه به دلیل قطع تنفس و اثر این مسئله بر مغز، از کما بیرون نیاید. 

حجاریان را از بخش رادیولوژی به بخش جراحی اعصاب بیمارستان سینا مسئول وضعیت حجاریان شد. اولین سوال این بود که چه زمانی حجاریان را برای خارج کردن گلوله به اتاق عمل می برند؟ دکتر قدسی به درستی تشخیص داد که بیمار نیاز به جراحی ندارد زیرا گلوله کار خودش را کرده و دیگر خطر چندانی برای بیمار ندارد. تشخیص دکتر قدسی این بود که باید وضعیت بیمار را پایدار کرد تا احتمال زنده ماندنش افزایش یابد.

خدا را شکر مخ حجاریان سالم است!


•    جمعیت زیادی به صورت خودجوش و با شنیدن خبر به بیمارستان آمده بودند. البته بخش پزشکی مدیریت شده بود و تنها پزشکان و کادر بیمارستان رفت و آمد داشتند. همسر سعید حجاریان که پزشک هم بود، در همان ساعت اولیه به ما ملحق شد و اضطراب در صورتش موج می زد. فضای ملتهبی بر بیمارستان سینا حاکم بود. احتمال می رفت ترورکنندگان از این آشفتگی استفاده کنند و برای تمام کردن کار به بیمارستان بیایند. خسرو تهرانی به همراه برخی دیگر از رفقای قدیمی حجاریان تابش، زحمتکش و صحابه تیمی را برای مراقبت از حجاریان تشکیل دادند. 

خسرو تهرانی به من گفت این جمعیتی که این جا هستند همه تشنه خبر هستند و بهتر است در مورد آخرین وضعیت حجاریان اطلاع رسانی صورت بگیرد. پیشنهاد داد من این کار را انجام دهم. میان خبرنگاران رفتم. گزارش کوتاهی از وضعیت حجاریان دادم و واقعیت را با آن ها در میان گذاشتم. گفتم حجاریان زنده است. گفتم مغز او سالم است اما در حالت کما. گفتم که قرار نیست فعلا بیمار را جراحی کنیم.

واهمه ای هم از تکرار ترورها وجود داشت، حتی در میان تیم پزشکی. بعد از یک شب طولانی که بر بالین حجاریان گذراندیم به همراه دکتر ظفرقندی برای خوردن صبحانه از بیمارستان بیرون رفتیم. ترس داشتیم که نکند تیم ترور به سراغ مان بیاید. به تازگی دکتر ظفرقندی ناگفته ای از آن روزها را برایم گفت. گفت که آن زمان شخصی از همان گروه ترور با بیمارستان تماس گرفته و به او گفته است «ما قصد داشتیم سعید حجاریان را بکشیم و بالاخره این کار را خواهیم کرد. شما را نیز که برای زنده نگه داشتن اش تلاش می کنید خواهیم کشت». ظفرقندی موضوع را فقط با دکتر فرهادی وزیر بهداشت در میان گذاشته بود تا او هم به رئیس جمهور منتقل کند.

•    افراد مهمی به عیادت حجاریان می آمدند. در روز اول حجت الاسلام والمسلمین حجازی به نمایندگی از مقام معظم رهبری به بیمارستان آمد. رئیس جمهور هم به محض بازگشت از سفر یزد مستقیما از فرودگاه به بیمارستان آمد. چشمان رئیس جمهور بر بالین حجاریان پر از اشک بود و بغض را در صورتش می شد دید. برای عیادت کنندگان اتاق انتظاری تدارک دیده بودیم. در این اتاق عباسعلی علیزاده رئیس کل دادگستری تهران با لهجه شیرینش سوال و جواب می کرد و می خواست بداند حجاریان زنده می ماند یا نه. مرحوم عسگراولادی نیز که به بالین حجاریان آمده بود در گوش او زمزمه کرد که بهتر است در این دم آخر توبه کنی و به سوی خدا بازگردی.

•    وضعیت پزشکی حجاریان روز به روز بهتر شد و هفته بعد از ترور از کما بیرون آمد و به تدریج اطرافیانش را شناخت. بعد از به هوش آمدن حجاریان تیم پزشکی تصمیم گرفت حجاریان را به ساختمان جدیدالاحداث بیمارستان سینا منتقل کند. طبقه دوم این ساختمان به حجاریان اختصاص یافت و از هر نظر تجهیز شد.

ماه محرم بود و یک پرچم «یاحسین» هم بالای سر او نصب کردیم. وسایل لازم برای این بخش ویژه با کمک شورای شهر تهران تهیه شد. از لحاظ امنیتی شیشه های این بخش با توری فلزی پوشانده شد تا مبادا ترور کنندگان نارنجک به سمت ساختمان پرتاب کنند. تیم حفاظت حجاریان به سرپرستی خسرو تهرانی همچنان فعال بود و یک گیت برای بازرسی و حفاظت ایجاد کرده و تامین امنیت را برعهده داشت.

خدا را شکر مخ حجاریان سالم است!


•    تیم پزشکی پس از به هوش آمدن او برای ادامه روند درمانی باید تصمیم گیری می کرد. مرتبا از تیم پزشکی سوال می شد که چرا گلوله را از بدن حجاریان خارج نمی کنند. واقعا به شکل اورژانسی نیازی به این کار نبود اما سرانجام تحت فشار افکار عمومی گلوله را از پشت گردن خارج کردند. اقدام مهمتر، تصمیم گیری برای ترمیم فک پایین حجاریان بود که به وسیله گلوله خرد شده بود. راه اول این بود که بیمار را تحت جراحی فک قرار دهند اما با توجه به وضعیت حجاریان این عملی تهاجمی بود. تصمیم گرفته شد با سیم فک پایین را به فک بالا ببندند تا فک بالایی مانند آتل عمل کند و استخوان های فک پایینی به تدریج جوش بخورد. 

این کار یک خطر داشت: با بستن فک پایین به فک بالا، دهان حجاریان بسته می شد و اگر وضعیت اضطراری برای تنفس بیمار به وجود می آمد، گذاشتن لوله تنفسی سخت می شد. برای این کار تمهیدی اندیشیده شد. بعد از بستن فک ها با سیم، همواره یک انبر بالای سر او بود تا اگر وضعیت اضطراری پیش آمد، پرستاران سیم ها را به سرعت با انبر قطع کنند و عمل احیا را انجام دهند. تصمیم بعدی که کم تر در مورد آن سخن گفته شده، جراحی شکم حجاریان بود. بیمار مرتب در ناحیه شکم احساس ناراحتی می کرد. احتمال انسداد روده وجود داشت. 

پزشکان در ابتدا انجام عمل در ناحیه شکم را صلاح نمی دانستند اما اصرار فراوان همسر حجاریان که از آن ها می خواست برای سعید کاری بکنند آن ها را مجاب کرد که شکم حجاریان را عمل کنند. این جراحی در هشتم فروردین ماه انجام شد. روی بسیار بدی بود. 

فشار خون حجاریان بعد از بی هوشی و زیر جراحی به شدت افت کرد، طوری که پزشکان به این نتیجه رسیدند که کار تمام شده است. کنترل اوضاع از دست متخصص بی هوشی هم خارج شده بود. به اعتقاد من، علم پزشکی در این مرحله جوابی نداشت و دعای مردم بود که حجاریان را بازگرداند. اگر زیر این عمل اتفاقی برای حجاریان می افتاد سوالات بسیاری پیش می آمد و ماجرای ترور، نجات از ترور و بعدتر فوت زیر جراحی روده، به معمایی بی پاسخ برای ناظران و مردم تبدیل می شد.

•    حال حجاریان به مرور بهتر شد. روزها روزنامه های دوم خرداد از جمله روزنامه خود او، صبح امروز، را می خریدم و وقتی به بیمارستان می آمدم پیش حجاریان می رفتم. هنوز دست و پا و دهان او کار نمی کرد. از او می پرسیدم که تمایل به خواندن روزنامه دارد؟ همیشه با تکان مشتاقانه سر، پاسخ مثبت می داد. به ترتیب تیترها و مطالب روزنامه را برایش می خواندم. یکی دو ماه طول کشید تا حجاریان از بیمارستان مرخص شود. 

گلوله فقط مهره اول حجاریان را خرد کرده و از قسمت انتهایی بصل النخاع عبور کرده بود؛ نقطه ای که رشته های عصبی درهم تنیده یکدیگر را قطع می کنند. حرکت ارتعاشی و حرارت گلوله، روی این رشته ها اثر گذاشته بود و هر چهار دست و پای بیمار را نیمه فلج کرده بود. مدام با خودم فکر می کردم، اگر گلوله فقط چند میلی متر پایین تر خورده بود، یک طرف از بدن حجاریان به صورت مطلق فلج شده بود!



تاریخ ارسال پست: ساعت:
برچسب ها : ,,
می پسندم نمی پسندم

مطالب مرتبط

بخش نظرات این مطلب


برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: